جدول جو
جدول جو

معنی کامل مرد - جستجوی لغت در جدول جو

کامل مرد
پخته مرد میانسال مردی که سنی معتنی به از او گذشته بزاد بر آمده: (آنجا نماینده داد ستان کامل مردی که عینک دودی بچشم داشت دستها را به پشت زده... قدم میزد)
تصویری از کامل مرد
تصویر کامل مرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چهل ساله میانسال مرد دو کاره (گویش گیلکی) کسی که دوران جوانی را گذرانیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
آرستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
Complete, Perfect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
vervollständigen, vervollkommnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
завершать , совершенствовать
دیکشنری فارسی به روسی
завершити , удосконалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
voltooien, perfectioneren
دیکشنری فارسی به هلندی
पूरा करना , पूर्ण करना
دیکشنری فارسی به هندی
menyelesaikan, menyempurnakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
أكمل , أتمم
دیکشنری فارسی به عربی
완료하다 , 완벽하게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
להשלים , לשכלל
دیکشنری فارسی به عبری
完成する , 完璧にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
tamamlamak, mükemmelleştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
เสร็จสิ้น , ทำให้สมบูรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
সম্পূর্ণ করা , পরিপূর্ণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی